loading...
TAHERI
علي طاهري بازدید : 1 پنجشنبه 18 آبان 1391 نظرات (0)

 

 

… دارید چانه می زنید، این چانه زدن ندارد، فقط نگاهمان به لب سید علی باشد، در عالم هستی هیچ خبر دیگری نیست، یک خبر در راه است که گفت در انتظار یاران خراسانی خویشم.

به گزارش خبرنگار «خبرگزاری دانشجو» از مشهد، حسین یکتا شب گذشته با حضور در جمع دانشجویان حاضر در دوره طرح ولایت کشوری در مسجد امام رضا(ع) دانشگاه فردوسی مشهد، با توجه به آماده سازی دانشجویان به منظور حضور مستحکم تر در مسیر ظهور و هم چنین ایستادگی آنها در این مسیر، با مورد خطاب قرار دادن دانشجویان بیان کرد:

ما در زمان جنگ تمام آموزش ها را می دیدیم اما شب عملیات که می شد همه کپ می کردیم اما یک نفر مانند عبد الحسین برونسی با گریه و شیون راه را از حضرت زهرا در می یافت، نمی خواهیم زیره به کرمان ببریم، ما با خودمان دعوا داریم «المومن معراج المومن». ما در این جلسات در آینه وجود شما خودمان را می بینیم و با خودمان دعوا می کنیم.

آن عبدالحسین برونسی معبر را پیدا می کند و وارد می شود و وقتی از او میپرسی چطور شد؟ می گوید به کسی نگو، حضرت زهرا راه را نشانم داد و آن حضرت گفت ده تا راست، بیست تا به چپ.

و خدا رحمت کند آیت الله بهجت را، یک زمانی کسی آمده بود مشهد و برگشت آقا از او پرسیدند که امام رضا را هم دیدی؟ متعجب شد. گفتند حتی خواب امام رضا را هم ندیدی؟ گفت خیر، آقا گفتند کافر هم بیاید مشهد در و دیوار را می بیند.

بعضی وقت ها حرف از امام زمان که می زنیم، حرف از سیم و اتصال به خدا که می زنیم، انگار اصلا از یک راه های دور حرف می زنیم. از یک آدم های خیلی آسمانی حرف می زنیم در حالیکه ما در مورد همین بچه بسیجی ها می گوییم که درس استاد را خوب یاد گرفتند، به امام زمانشان راست گفتند سیم ارتباطشان وصل شد.

اول مهر ۹۱ شب عملیات شما شروع می شود

اول مهر ۹۱ شب عملیات شما شروع می شود، شما باید قبل ازعملیات در اینجا آموزش ببینید چون ایام، ایام زور و زر و فتنه و تزویر و ریا و فسق و فجور و تباهی و دنیا طلبی است، برای همین از معرفت برایتان صحبت می شود. از شیمیایی و مین صحبت نمی کنند آن بچه ها در جهاد اصغر بودند شما در جهاد اکبرید، شب عملیات شما اول مهر ۹۱ است که ورودی های ۹۱ وارد دانشگاه شما می شوند و یا به عبارتی دیگر، امام زمان بچه ها و ناموسش را جلوی درب دانشگاه به شما تحویل می دهد و در پایان سال از شما تحویل می گیرد. ما باید چه خاکی به سرمان بکنیم؟ از جنگ نرم حرف نمی زنیم، من می گویم شما نماینده نه، دفتر هم نه، شما، دار و ندار امام زمان در دانشگاهید. آقا غیر شما کسی را ندارد.

بدانید، عالم هستی هم دارد به هم می ریزد، سرعت دنیا برزخی شده، دنیا دارد منقلب می شود، فرزندی در راه است، دنیا درد زایمان قبل از تولد پیدا کرده، من بسیجی که در قالب طرح ولایت آمده ام پیش امام رضا (ع) آیا آماده ام؟

امام رضا دعوت کرده که شما اینجا بیایید، برای چه شما را دعوت کرده؟ پدر بزرگ امام زمان (عج) برای چه شما را دعوت کرده؟ امام زمان چه برنامه ای با شما دارد؟ چه حرفی و چه نجوایی را در گوش شما می خواهد بگوید؟ آمدید اینجا طرح ولایت، یعنی طرح ولایت پذیری را بگذارانید و باید با این طرح ولایت و در محضر ولایت و امام رئوف، «مستشهدین بین یدیه» شوید و به کمتر از این قانع نباشید. آن جوانان جبهه، «لتراب مقدمه الفداه» شدند و ما نباید به کمتر از این قانع شویم.

اگر آماده شویم و مهیا شویم شاید خبری شود، ما نباید به کمتر از تقوای قبل از ظهور قانع شویم، شهدا به امام زمان راست گفتند، امام زمان آنها را خرید و برد، این اوضاعی که ما داریم اوضاعی نیست که بخرند و ببرند.
البته خدمت امام رضا(ع)، گل جدا می خرند، ناراضیان می خرند، دلها رضا می کنند، و آدمها برای پسرش آماده می کنند و شهدای راهش را تربیت می کنند که آن هم بستگی به معرفت حرم رفتنتان دارد، بچه هایی که جبهه بودند، مشهد آمدنشان با ما تفاوت داشت، آنها یک امام رضایی می آمدند که با امام رضا آمدن ما تفاوت دارد، آنها از جایگاه انقطاع مشهد می آمدند که بعد از آن اتصال و شهادت پیش می آمد.

عملیات فتح المبین نیست، این عملیات، عملیات کربلای ۵ است

ما داریم وارد یک نبرد بزرگ در سال ۹۱ می شویم. بارها گفته ام ما رفتیم جبهه شد دانشگاه، شما رفتید دانشگاه شد جبهه، ورودی های ۹۱ دارند می آیند توجه کنید که امسال سال تحریم را داریم، سال تهدید جدی را داریم، سال انتخابات را داریم، سال تحولات بزرگ را داریم و به قول حضرت آقا: دنیا در پیچ بزرگ تاریخ قرار گرفته و همچنین ایشان می فرماید: یک بار دیگر با بیداری اسلامی تمام بخشهای جمهوری اسلامی باید باز خوانی شود.

در عالم هستی چه خبر است که این سید بزرگوار این قدر بی تابی می کند؟ ما در مشهد آمدیم چه صیغه ی عقد اخوت و برادری با هم بخوانیم؟ ما آمده ایم خدمت امام رضا که چه پروژه ای را طرح کنیم؟ و چه عملیاتی را اینجا از آقا مسیر و معبر بگیریم؟

با این وضعی که ما جلو می رویم، با این اوضاع بی حالی و بی خیالی که ما پیش میرویم و با این وضعی که کار بسیج دانشجویی و کارهای بسیجی یک گوشه ای از زندگی مان را گرفته و در دانشگاه نیز این کارها برای پر کردن بخشی از زمان بیکاری مان است، این کار نمی شود و این ارتباط برقرار نخواهد شد.

ما همیشه گفتیم دانشجوی بسیجی باید همه پست های مهم تمام نظام هستی را بگیرد اما این تفاوت دارد که از همین اکنون من برای زندگی برنامه ای دارم که هیچ تطابقی با شعاری که در این زمان می دهم ندارد، بدان که با این شیوه پول بیت المال را حرام می کنی و یک سیاهی لشکر برای امام زمان هستی و از طرفی هم نمی شود بسیجی باشیم و مثل جبهه ای ها، مثل جنگی ها، مثل شهدا زندگی نکنیم و دلهامان آنگونه نباشد.این دلهایی که هزار نوع محبت گوشه هایش را گرفته، چیزی که داشتید انقطاع، یک شکم سیر، رفتن پیش امام رضا برای دلتنگی بود ، باید صبح زیارت عاشورا بخوانید، ظهر زیارت عاشورا بخوانید شب زیارت عاشورا بخوانید.

آیا اول مهر می توانیم با جرات بایستیم و قرآن در دست بگیریم و بگوییم خدایا من هر کاری از دستم بر می آمد برای ورودی های ۹۱ کردم و تابستان را بر خودم حرام کردم، در ماه رمضان به طرح ولایت رفتم، بعد هم نشستم تمام این مسائل روانشناسی و جامعه شناسی و کارهای چهره به چهره را تمرین کردم؟

این عملیات عملیات بیت المقدس نیست، عملیات فتح المبین نیست، این عملیات، عملیات کربلای ۵ است، ما به نفس گیرهای آخر جنگ، به (ان مع العسر یسرا) رسیدیم، نبرد سنگر به سنگر، خاکریز به خاکریز، چهره به چهره، عقول به عقول است، قلوب به قلوب است، فیس بوک و اینترنت و چت است.

من اعتقادی قلبی برای خودم دارم و آن اینکه، اگر آنها ( لتراب مقدمه الفده) شدند اکنون (مستشهدین بین یدیه) تربیت می شود، اگر برای این نوع تربیت به مشهد آمدید و برای اینکه امام زمان یک ماموریت به شما بدهد به مشهد آمدید، باید مانند شهدا باشید.

چند نفرتان مثل برونسی هستید؟ چرا احساسی نداریم اول مهر چه اتفاقی می افتد، ناموس های حضرت زهرا در دانشگاه سیلی می خورند ککمان هم نمی گزد.

پدر و مادر برقرار، مهمانی برقرار، دوست بازی برقرار، لوس بازی هایمان برقرار، باید بدانید بسیج دانشجویی اتاق ندارد، خوابگاه ندارد، بسیجی باید از این اتاق به آن اتاق از این سنگر به آن سنگربرود بچه ها دارند تیر می خورند، اینها شیعه امیر المومنین اند، اینها دار و ندار امام زمان در مملکت شیعه هستند، بقیه کشور ها دارند مردمشان را می کشند و این شیعیان دانشگاه های ما هم به نوعی دارد همین گونه می شوند.

می گوییم «الشمر جالس علی صدر الحسین»، بخدا بعضی از کارهایی که ما در بسیج دانشجویی می کنیم مصداق همین عبارت است، سینه امام زمان از کم کاری های ما به درد آمده است.

بعضی وقت ها می بینیم بچه ها در حداقلی ها گیر کردند، برای خواهران باید یک سری حداقل ها را بگوییم و برای برادران هم یکسری حداقل ها را بازگو کنیم. اینجا جهاد اکبر است، این سئوال را همه جا بین بسیجیان مطرح می کنم؛ آیا امام زمان غیر شما یاری دارد؟ اگر در دانشگاه ها، بسیج ما دفتر امام زمان نیست، پس کجا دفتر امام زمان است؟ با قلب اماممان این کار را نکنیم، نه نمازمان نماز است، نه دعا مان دعاست، نه رفاقتمان رفاقت است، نه مناجاتمان مناجات است نه چشمهایمان، چشمهایی پاک است، این چشمهای زیبا باید زیبا ترین زیبا ها را ببیند، باید یوسف زهرا را ببیند.

سرباز، نوکر ، آیا تا بحال امام زمانت را دیده ای؟

او گفت تو با تقوا شو من خودم می آیم، آمد؟ آقا صبح به صبح ماموریت هایش را بین شیعیان ابلاغ می کند، چند ماموریت به تو داده؟

ما باید به همه عالم هستی معبر و راه را نشان دهیم. عزیزان در این چند روزی که در مشهدید فکری بکنید. این درس هایی که به شما می دهند یک طرف، امام رضا در طرفی دیگر، دوا و نسخه را سر کلاس ها می گویند و شما می شنوید، بلند شوید و بروید حرم آنجا معبر را پیدا می کنید او شفا می دهد، در غیر این همه آموزش ها را می بینید و یاد می گیرید اما شب عملیات می روید پشت در دانشگاه همه قفل می کنید، فتنه می شود نمی توانید جمع کنید و حرف و حدیث می شود نمی توانی حل و فصل کنید.

تیرهایی که شیطان می فرستد بسیار سخت تر است، دختران جور واجوری که در دانشگاه هستند، پولی که در جلوی چشمت قرار می گیرد تا برای فلان شرکت بخش خصوصی کار کنی، هزار نوع پست و ریاست، هزار نوع حسادت و رقابت غیر رفاقت، هزار نوع نفسانیات ریز ریز که هر کدام پدر بسیج را در می آورد، بچه ها کار خیلی سخت است ما هرچه به بالای قله ظهور نزدیک می شویم هوا رقیق تر می شود و با شش هر کسی نمی سازد، بخدا با این وضع کم می آوریم.

دستمان را به دست هم بدهیم، مراقبت و محافظت از نیروها را مد نظر داشته باشیم، جنگ جنگ کردستان است هم از عقب و هم از روبرو داریم تیر میزنیم و تیر می خوریم، باید جنازه ها و مجروحین را جمع کنیم، کار بسیار سخت است، نمیشود یدت یدالله نباشد، نمی شود سر پنجه ات پنجه های الهی و خدایی نباشد و نمی شود تدبیرت تدبیری حکیمانه و نشئت گرفته از نورانیت امام رئوف نباشد و تو نتوانی در آن موقع یک معبر خوب پیدا کنی، نمی شود زبانت زبان خدا نباشد، خدا شمر را روی سینه امام حسین (ع) دیده، اگر رعایت نکنیم شکست ما قطعی است، هر چند که پیروزی از آن صالحین است اما تو در آنجا نخواهی بود و قوم دیگری می آید و طرح ولایت واقعی را اجرا می کند، خدا به کسی قول نداده، خدا خیلی هم صبرش کم شده، لوس کنی یا ناز کنی تو را کنار می گذارد یک نفر دیگر را می آورد چون خبری در راه است، یازده چراغ پیش راهمان بود هر یازده چراغ را شکاندیم و خدا آن دوازدهمین را تا ادب نشویم نمی آورد.

دارید چانه می زنید، این چانه زدن ندارد، فقط نگاهمان به لب سید علی باشد، در عالم هستی هیچ خبر دیگری نیست، یک خبر در راه است که گفت در انتظار یاران خراسانی خویشم، بدانید حکیم حرف بی حکمت نمی زند، عارف حرف بی معرفت نمی زند.

برای چه مشهد آمدید؟ آمدید یار خراسانی شوید؟ یار تنوری شوید؟ یار تنوری ادبیات و گفتمانی دارد.

با معرفت به حرم بروید، حرمی بروید که می گفت: نماز می خواندم احساس می کردم حرم طوری است، بعدا که به یک نفر دیگر رسید گفت: دیدی امام زمان هم در حرم نماز می خواند؟! یک حرم هم نماز امام عصر بروید، یک حرم با اذن دخول و با توجه بروید، یک حرم با توسل و با توکل بروید مانند شهدا به حرم بروید. حرمی بروید که اول مهر که وارد دانشگاه می شوید کاری بکنید که کارستان شود.

با یک «یا اباصالح المهدی ادرکنی» جدی بروید و به امام رئوف بگویید ؛ آقا به دادمان برس.

بچه ها سیم هایتان را وصل کنید .

مهندس سوئیسی آمده بود اینجا، اصلیتش اهل چک بود، به حرم رفت، به او گفتم ببین: این گنبد طلایی رنگ را می بینی؟

گفت؛ آری، می شود نزدیک تر شویم و داخل شویم.

گفت؛ این چیست وسط حیاط ؟

گفتم؛ به این می گویند سقا خانه اسماعیل طلایی،

گفت؛ کارش چیست؟

گفتم ؛همه زائران می آیند اینجا آب تبرک حرم را می خورند.

گفت؛ آن چیست در آنجا که همه نخ بسته اند؟

گفتم؛ آن که می بینی پنجره فولاد است، آنهایی که مریضند یا بیمار دارند می آ یند اینجا شفا می گیرند.

گفت؛ شفا هم داده؟

گفتم ؛ بله خیلی ها شفا گرفتند

گفت؛ می شود یک نخ به من بدهی

گفتم؛ نخ برای چه می خواهی؟

گفت؛ میخواهم خودم بروم ببندم ببینم چیست. این گوشی همراه من را نیز بگیر.

همراهش را به من داد، من هم نخ را به او دادم، گفتم شاید می خواهد با همان عالم خودش تجربه کند ببیند آن چیست.

زمانی گذشت همراهش زنگ خورد، قطع کردم، دوباره زنگ خورد قطع کردم، دفعه سوم زنگ زد و دیدم پشت سر هم زنگ می زند برداشتم گوش کردم دیدم خانمی دارد، با زبان خودش الو الو می گوید، چیزی فهمیدم که می گوید گوشی را به دست همان آقا بده، گوشی را بردم به او دادم، دیدم حال و اوضاعش به هم ریخت و نخ را باز کرد و بلند شد.

گفتم؛ آقا چه شد؟

گفت؛ تو که گفتی این آقا شفا می دهد گفتم یا راست می گویی یا دروغ، اگر دروغ گفته باشد که ضرر نکرده اگر راست گفته باشد، اینجا و آنجا و این دین و آن آیین ندارد، پسر مرا هم شفا می دهد، خدا به من پسری داده ۱۶ ساله مانند یک گوشت لخت افتاده گوشه اتاق و معلول است، کسی که زنگ زد همسرم بود، گفت مرد کجایی؟ گفتم ایرانم، گفت نه، اکنون کجایی؟ گفتم اکنون درجایی ام به اسم حرم امام رضا(ع)، گفت: بچه یمان بلند شده نشسته می گوید یک آقایی اینجا ایستاده که من او را نمی بینم، می گوید این آقا می گوید به مادرت بگو که به پدرت زنگ بزند، که خودش را اینقدر اذیت نکند، بلند شود، کارش حل شد. اکنون هم خودش مسلمان شد و هم مادر و بچه مسلمان شدند و هر سال هم به ایران می آیند.

امشب بروید حرم، بگویید ما یک مشت مریض داریم، یا امام رضا(ع) خودمان هم کمی مریضیم، اینجا هم دارالشفاست، یک رشته ی دلتان یا گوشه ای از چفیه یتان را به دری یا جایی ببندید… بگویید زومان به این جوانها در دانشگاه نمی رسد، یا امام رضا اگر فکر می کنی از ما کاری در دانشگاه برمی آید، بر نمی آید، و ما اگر به خودمان می بود پایمان باید قلم می شد به حرمت بیاییم، چه شد؟ کجا از نازت کم کردی؟، بلاخره تو امام رئوفی، ما را دریاب آمدیم اینجا، آقا تو خودت درست کن و بقیه راه را یادمان بده، نیرو بده (قو علی خدمتک جوارحی) بده، برو بچه های قوی حزب اللهی بده تا (کم من فهت قلیله) را شکل بدهیم.

ما برای امام زمان کاری نکردیم اما آقا می گوید خیلی دور افتاده بودی گشتم پیدایت کردم آوردمت پیش امام رضا(ع) ….

یکی از خادمین حرم می گفت: آن قدیم ها در شبی می خواستیم برویم خانه، دیدیم یک سگی کنار خیابان ایستاده، به گنبد نگاه می کند، گویی در چشمانش اشک است، او را به سمت خیابانهای دیگر ترساندیم، اما نمی رفت، دیدم یک ماشین ایستاده و کسی آمد و سگ را بغل کرد و گذاشت در ماشین، گفتیم آقا چه شده، گفت این سگ در خانه ما نگهبانی می داد، دیدیم کاری از او بر نمی آید، بردیم و در بیابانی او را رها کردیم. خوابیده بودم که درعالم رویا، خواب آقا علی ابن موسی الرضا را دیدم، آقا گفت این سگ آمده و روبروی گنبد ایستاده و از شما شکایت می کند، می گوید حالا که از من کاری بر نمی آید مرا بردند و در بیابانی رها کردند، بروید و او را برگردانید از خواب پریدیم و آمدیم اینجا !!

بچه ها بروید حرم، مثل همان سگ، بگویید احساس می کنید در جایی دل امام زمان را شکاندید، آقا ما را کم تاثیر کرده، ما را برده در گوشه ای و در بیابانی و هرچه صبح تا شب دست و پا می زنیم کار حل نمی شود، نیرویمان جزم نمی شود، بسیج توسعه پیدا نمی کند، کیفیت ترقی پیدا نمی کند، بروید به امام رضا بگویید به آقا زاده اش بگوید بیاید ببردتان در غیر آن کارتان کار نیست.

شما چهل روز اینجایید، شهدا اول ماه رجب چله می گرفتند، تا روز عاشورا پنج تا چله است و بعد شهید می شدند؟ می دانی به چله نشینی دعوتت کردند؟ بیایید برای امام زمان کاری انجام دهید.

بگویید آقا میشود مرا بخری؟ چون آنها فقط می خرند، کسی را نمی فروشند، این ما هستیم که آنها را می فروشیم، اگر بخرندتان و برای قرارگاهشان ببرندتان، اگر اسمتان را بنویسند، آن وقت بسیجتان دیدنی است، دانشکده یتان دیدنی است، جمع های نورانی تان حرفهایش شنیدنی است و نهایت هم می شود: آنان که اسرار حق آموختند / مهر کردند و دهانش دوختند.


ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php

این نظر توسط رزرو هتل با 50 درصد تخفیف در تاریخ 1392/02/25 و 15:59 دقیقه ارسال شده است


رزرو هتل شیراز ، کیش ، قشم ، مشهد و تمام نقاط با 50 درصد تخفیف

لینک رزرو هتل بشه به egardesh.com

شماره تماس : 021-44151435 و 44155227-021



مشاهده اطلاعات بیشتر در www.egardesh.com

سامانه رزرواسیون مهر

راحت ، ارزان و با اطمینان خرید کنید


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 7
  • بازدید کلی : 373